همسایه من توتورو My Neighbor Totoro (1988)
ساتسوکه به همراه پدر و خواهرش به یک خانه قدیمی اسبابکشی میکنند. در کنار خانهشان جنگلی وجود دارد با موجودی به اسم توتورو! ادامه متن
- ژاپن
- 8.2 امتیاز
- 1+ ساعت
- دوبله
- 5+ سال
- HD
ساتسوکه به همراه پدر و خواهرش به یک خانه قدیمی اسبابکشی میکنند. در کنار خانهشان جنگلی وجود دارد با موجودی به اسم توتورو! ادامه متن
انیمیشن همسایه من توتورو My Neighbor Totoro درباره دختری به اسم ساتسوکه است. او و خواهرش همیشه در حال بازی و شیطنت هستند. حتی وقتی به خانه قدیمی اسبابکشی میکنند، میان اتاقهای قدیمی و ستونهای زهواردررفته خانه به بازی مشغول میشوند. پیرزن همسایه به آنها میگوید که خانههای قدیمی دودههایی دارند، که از صدای خنده آدمها میترسند و پا به فرار میگذارند. برای همین ساتسوکه و خواهرش همه دودههای سیاه و گرد را از خانه فراری میدهند. مادر ساتسوکه بیمار است؛ او در بیمارستان بستری شده و ساتسوکه و خواهرش برای برگشت مادر به خانه روزشماری میکنند. هنوز چند روزی از آمدن آنها به خانه قدیمی نگذشته که می یک راه مخفی پیدا میکند. این راه مخفی از زیر درختان میگذرد و به وسط جنگل میرسد. می که چهار سال بیشتر ندارد، میتواند خیلی راحت از این راه بگذرد و به وسط جنگل برود. او در آنجا با موجود بزرگی آشنا میشود که در حال چرت زدن است. این موجود بزرگ کمی شبیه خرگوش است؛ ولی ناخنهای بلندی دارد و دهانش بزرگ است. وقتی این موجود فریاد میزند همه زمین میلرزد؛ اما می از او نمیترسد. می متوجه میشود که اسم این موجود بزرگ توتورو است. به جز توتورو دو موجود دیگر درست مثل توتورو ولی کوچکتر از او در جنگل زندگی میکنند. هایائو میازاکی کارگردان محبوب ژاپنی انیمیشنهای قشنگ زیادی ساخته که انیمیشن پونیو هم یکی از آنهاست و حتماً آن را هم در آفرینک ببینید.
وقتی می درباره این موجودات با ساتسوکه و پدرش صحبت میکند، پدر به او میگوید که آنها محافظان جنگل هستند. بچهها از محافظان جنگل میخواهند که مراقب آنها و خانهشان باشند. یک روز که پدر برای عیادت از مادر به بیمارستان رفته، در روستا باران شدیدی شروع میشود. ساتسوکه و خواهرش تصمیم میگیرند با چتر پدر به ایستگاه اتوبوس بروند؛ که هر وقت پدر رسید، چتر را به او بدهند تا خیس نشود. ساتسوکه مدت زیادی زیر باران منتظر میایستد. خواهرش می به خواب میرود، ولی از اتوبوس پدر خبری نمیشود. در همین موقع سر و کله توتورو پیدا میشود. یعنی او هم منتظر اتوبوس است؟ ساتسوکه چتر پدرش را به او قرض میدهد، تا زیر باران خیس نشود. کمی بعد اتوبوس مخصوص توتورو از راه میرسد. این اتوبوس یک گربه بزرگ با چشمان روشن است. ساتسوکه نگران این است که مادرش کی مرخص میشود و در همین حین خواهر کوچکش گم میشود و پدرش هم آنجا نیست. ساتسوکه تک و تنها مانده و نمیداند چه کار کند. در این موقع یک اتفاق عجیب میافتد.