قلدرها پشت تریبون، قلدرها توی مدرسه، قلدرها در توییتر، قلدرها در اخبار!
بسه دیگه اینهمه گاوبازی. چیزی که دنیا لازم داره فردیناند هست، فردیناند مهربون، یه نژاد نادر از گاو که جلو خشونت، چشم و هم چشمی، و اطاعت از دستورات دیگران قد علم میکنه.
البته این آخر هفته تمرکز گیشه با فیلم جنگ ستارگان: بازگشت جدای خواهد بود (این مقاله در تاریخ 24 آذر 96 نوشته شده)، درحالیکه بینندگان همچنان برای دیدن انیمیشن کوکو، که به نوعی تجلیل پیکسار از فرهنگ مکزیک هست هجوم میبرند. پس میشه گفت خیلی جرات میخواد انتشار یه داستان کارتونی صلح طلبانه بر اساس کتاب مصور محبوب بچه ها در سال ۱۹۳۶ درباره ی یک گاو که بر خلاف هیکل درشت و عضلانیش، قلبی مهربون و پر احساس داره. فردیناند بجای درگیر شدن با گاوهای دیگه یا جا خالی دادن از شنلِ قرمز گاوبازها ترجیح میده توقف کنه و گلها رو – اونم قرمزاش رو بو کنه. و جایی از پدرش میپرسه، میشه من قهرمان نجنگیدن باشم؟
شرکت کارتونی بلو اسکای فاکس وقتی پای جذب بیننده و فروش فیلم کودکان به میون میاد بیشتر شبیه بازیکنان پنهانکار بازیهای ویدیویی عمل میکنه تا سبک پرطمطراق و بلند پروازی که دیزنی و دریم ورکس دارند. اما پایین اومدن توقعات همیشه هم بد نیست. به همین خاطر هست که انیمیشن فردیناند در سالی که خروجیِ انیمیشن های پر ستارهی کمی داشت و با صحنه های کم نمک تر بچه رییس و لگوی فیلم بتمن اختلاف فاحشی داشت شگفتی ساز شد. بله، طرح فیلم کمی خسته کننده است، از جمله صحنه ی رقص گروهی، تعقیب و گریز طولانی در شلوغی شهر و همچنین موجودات پرحرف و پر چانه. اما بجای خامی و بی ادبی در طرح داستان، کارگردان فیلم (کارلوس سالدانا ـ کهنه سربازی از نسل عصر یخبندان که مجموعه فیلمهای ریو که اونها رو هم خودش کارگردانی کرده و درواقع نامه های عاشقانه ای به سرزمین مادریش، برزیل محسوب می شن) و تیم نویسندگانش تصمیم گرفتند به تحسین رفتارهایی مثل احترام به دیگران، کار گروهی، مهربانی و دنبال کردن رویای خود بپردازند؛ حتی زمانیکه مجبور می شوید خلاف آن رویا عمل کنید.
زمانی که برای بار اول فردیناند را که گوساله ای بیش نیست می بینیم متوجه می شویم او علاقه ای به بازیهای مردانه و یا کل کل های معمول هم طویله ای های خودش نداره. او ترجیح می دهد به پرورش و نگهداری از گل میخکی که در آغل آموزشی آنها جوانه زده بپردازد تا راجع به دلاوری های آتی اش در میدان گاوبازی رجز خوانی کند. اما زمانی که پدرش پس از اینکه برگزیده می شود تا به میدان گاوبازی برود دیگر هیچوقت به آغل برنمیگرده، فردیناند فرار می کند و به سمت مزرعه ای مملو از غنچه های خوشبو میره. شاید برای یک گوساله زیادی عجیب باشه ولی اون تبدیل به حیوان خانگی نینا می شود، دختری که با پدرش زندگی می کند.
مطابق با منابع اصلی، جثه ی فردیناند رشد زیادی می کند اما خوی آرام او محفوظ می ماند. در پی بحث و مجادله با یک زنبور یکدفعه به طور غیرمعمول وحشی می شود و یک گاو وحشی باید با دوستان قدیمی خودش برای آموزش فرستاده بشه.
مربی او یک بز آرام با دندانهای کج ومعوج و چشمان تابدار است بنام لوپ (کیت مک کینن، موجودی آبی رنگ و بیش از حد کمک رسان) که به فردیناند عظیم الجثه (با صدای پر حجم قهرمان کُشتی جان سنا) هنر جنگاوری یاد میده. اما رقیب درشت هیکل او هیچ علاقه ای به حمله کردن به سمت پارچه ی قرمز ندارد خصوصا زمانی که متوجه می شود آخر و عاقبت گاوها یا ختم به مغازه ی قصابی می شود یا خون آنها در میدان مبارزه ریخته می شود. یعنی کلا هیچ بردی در کار نیست. اما این مانع از آن نمی شود که فردیناند بعنوان رقیبی شایسته برای آخرین حضور گاوباز شهیر ال پریمرو (میگل انجل سیلوستر) در میدان نبرد برگزیده نشود تا قدرت خود را به آزمون بگذارد.
صحنه های هوشمندانه ای نیز در فیلم دیده می شود که جثه ی بزرگ فردیناند و زیبایی طبیعی او را به بهترین حالت تصویر می کند از جمله کلیشه ی معروف گاو در مغازه ی چینی فروشی همراه با رقص گروهی خنده دار و جذاب که در کمدی های دهه ی ۴۰ دبلیو. سی. فیلدز نیز دیده می شد. صحنه ی کوتاهی که فردیناند اشتباها یک کرم را از دماغ خود بالا می کشد و بلافاصله آن را بشکل یک پروانه ی زیبا عطسه می کند گرچه صحنه ی کوتاهی است اما من را بشدت تحت تاثیر قرار داد. زمانی که سگ پشمالوی نینا پاکو درست متوجه نمی شود چطور ممکن است او و فردیناند برادر هم باشند، آنطور که گاو ادعا میکند، دم جنباندن او بیان زیبایی است بر تایید این ادعا. حضور سه اسب نمایشی افاده ای با یالهای پریشان در مزرعه کناری بنظر کمی زاید است در حالی که سعی می کنند با حرکات نمایشی و خرامان خود را از حیوانات دیگر بهتر نشان دهند. وقتی سرکرده ی گروه یعنی هانس (کمدین آلمانی فلولا بورگ) بطور مسخره ای زمین می خورد اعلام می کند من زمین خورده ام- و نمی توانم بلند شوم اعتراف می کنم خنده ام گرفت.
همچنین از انتخاب گلچینی از بازیگران برای صداپیشگی رفقای فردیناند در میدان مبارزه لذت بردم : بابی کاناوال در نقش ولنتاین وحشی، آنتونی آندرسن در نقش بونز استخونی، اسطوره ی فوتبال پیتون منینگ در نقش گواپوی چموش، و دیوید تننت از برنامه معروف دکتر هو در نقش انگوس که از ارتفاعات اسکاتلند احوالپرسی میکنه. اما نکته بسیار جالب در مورد این کارتون، پرسش متفکرانه ی فردیناند از توقعات جنس مذکر هست که همراه با اون پیام یه گروه خارپشت شلخته به نامهای اونا (جینا رودریگز)، داس (داوید دیگز) و کواترو (گابریل ایگلسیاس) هم نشون داده میشه. پیامی که اشاره به رسوایی های اخیر جنسی در فضای هالیوود داره.
منبع: RogerEbert.com