پیکسار با پخش اولین انیمیشن خود در سال 1995، به یکی از مشهورترین استودیوهای هالیوود تبدیل شد. انیمیشن های پیکسار شامل انواع داستانها از ابرقهرمانها گرفته تا رباتهای تنها است و داستانهای خود را چنان زیبا و تاثیرگذار روایت میکند که علاوه بر مخاطبین کودک، در میان بزرگسالان نیز طرفداران بسیار زیادی دارد. در این نوشتار قصد داریم تمام انیمیشن های پیکسار از بدترین تا بهترین را با هم مرور کنیم، البته نباید فراموش کرد حتی کمطرفدارترین انیمیشنهای این استودیو، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
بدترین تا بهترین انیمیشن های پیکسار
با اینکه در سال 2020 شیوع پاندمی باعث شد که صنعت سینما با رکود بیسابقهای روبهرو شود، اما 2020 سال خوبی برای پیکسار بود و این استودیو توانست 2 فیلم بسیار جذاب را منتشر کند. اولین فیلم، Onward است که ماجرای جستوجوی دو برادر در یک دنیای خیالی را روایت میکند که در آنجا جادو در حال از بین رفتن است. دومین انیمیشن پیکسار که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد، یک ماجرای جذاب با پسزمینه موسیقی جاز است که پخش آن چندین بار بهتاخیر افتاد تا بالاخره در تعطیلات کریسمس پخش شد. البته نباید انیمیشن داستان اسباببازی 4 را فراموش کنیم که یک جایزه اسکار کسب کرد و توانست یک خاتمه بسیار خوب برای مجموعه انیمیشن داستان اسباببازی باشد.
با توجه به انیمیشنهای اخیر و البته جذابیت بالای تمام عناوین منتشرشده از این استودیو، بهترین کار ممکن این است که با بررسی انیمیشن های پیکسار تمام آنها را از بدترین تا بهترین مرور کنیم. پس اگر شما هم همانند ما به انیمیشن های دیزنی علاقهمند هستید، همراه ما باشید.
The Cars 2 (2011) – 23
با اینکه ممکن است بعضی از کودکان خیلی کم سن و سال از این انیمیشن لذت برده باشند اما باید بگوییم بدترین بخش انیمیشن ماشینها 2 این بود که با یک انیمیشن پر از رنگ و شکل روبهرو بودیم. این خیرهکنندهبودن انیمیشن از لحاظ بصری حتی از زمان بسیار طولانی آن نیز بدتر بود. ما در انیمیشن ماشینها 2 شاهد 106 دقیقه از کارهای بیمزه لری پسر کابلی بودیم که مشغول انجام کارهای بیمزه مخصوص خودش بود.
هرچند نمیتوان گفت قسمت اول انیمیشن یعنی ماشینها 1 خیلی خوب بود، اما نسبت به قسمت دوم یعنی ماشینها 2 داستان و روند بهتری داشت. ما در قسمت اول با یک کاراکتر خودپسند همراه بودیم که از چند ماشین مختلف در یک شهر کوچک، تواضع را یاد میگیرد. در قسمت اول تنوع کاراکتر و کمی جذابیت وجود داشت، اما در ماشینها 2 تمام این مشخصههای خوب حذف شده بودند و ما لحظه به لحظه، بهمدت 106 دقیقه طولانی و خستهکننده «لری د کیبل گای» را میدیدیم که دائما در حال انجام کارهای مختلف است.
The Cars 3 (2017) – 22
وقتی از این زاویه به انیمیشن ماشینها نگاه کنیم که این مجموعه تنها برای این ساخته شده است که دیزنی بتواند عروسکها و اسباببازیهای بیشتری بسازد و آنها را بفروشد، میبینیم که انیمیشن ماشینها 3 چندان هم بد نیست. همانند اغلب انیمیشنهایی که با محوریت ماشینها ساخته میشوند، تمام جهان پیرامون آنها نیمه واقعی است و یا انگار ماشینها تمام انسانها را از بین برده و خود در زمین به زندگی ادامه میدهند. در این فیلم از انیمیشن های پیکسار انگار برای ساخت جزئیات بیشتر تلاشی نشده است و این موضوع حس چندان خوبی را منتقل نمیکند.
اما بهطرز شگفتآوری ماشینها 3 برخلاف دو قسمت پیشین خود، داستان بسیار خوبی دارد. داستان این انیمیشن درباره پیری، غلبهکردن هوش مصنوعی بر انسانها و خودخواهی و داشتن امتیاز ویژه برخی از نژادها است.
ماشینها 3 در میان سایر قسمتهای ساختهشده در انیمیشن های پیکسار این احساس را به مخاطب میدهد که وقت زیادی برای داستان و روند آن صرف شده است و شاید عدم پیشرفت آن، به خاطر دو قسمت قبلی است. انیمیشن ماشینها 3 جزو معدود انیمیشنهایی است که شخصیت اصلی در طول داستان یاد میگیرد که موفقیت بهمعنای برد همیشه نیست و گاهی همین بردهای پیدرپی و با هر قیمتی، باعث شکست فرد خواهد شد.
The Good Dinosaur (2015) -21
حتی الان و پس از گذشت 6 سال از انتشار انیمیشن دایناسور خوب، این انیمیشن میتواند مدعی زیباترین انیمیشن در میان تمام انیمیشن های پیکسار باشد. پسزمینه بسیار زیبای آن، بهترین محیط برای یک دایناسور سخنگو و یک کودک ساکت بود. این دو کاراکتر در تلاش بودند که به خانه دایناسور برگردند و برای این کار باید از تمام غرب آمریکا بهتنهایی میگذشتند.
تنها مشکل انیمیشن دایناسور خوب این است که بهوضوح میبینیم هر کدام از کاراکترها از یک داستان دیگر گرفته شده و در اینجا کنار هم قرار گرفتهاند. برای انیمیشن های پیکسار که غالبا بهترین کاراکترها را از ایدههای بسیار جذاب میسازند – مثل زندهشدن عروسکها دور از چشم انسانها، داشتن یک جامعه مخصوص برای حشرات، حضور انواع هیولاها در کمد و… ) و آنها را بهبهترین وجه در داستانهای مختلف قرار میدهند؛ دیدن این ضعف کمی ناامیدکننده است. متاسفانه انیمیشن دایناسورهای خوب چیز زیادی برای افزودن به جهان انیمیشنها ندارد و از این رو با وجود زیبایی طراحی، در رتبه بیستویکم لیست انیمیشن های پیکسار قرار میگیرد.
Cars (2006) -20
در میان اغلب کودکان، انیمیشن Cars محبوب است اما این محبوبیت تنها تا زمان تماشای سایر انیمیشن های جذاب پیکسار ادامه دارد و پس از آن تنها به یک خاطره دور تبدیل میشود. البته نباید محبوبیت آن را در میان گروه بزرگی از طرفداران ماشینها انکار کرد، اما انیمیشن ماشینها نتوانست در حد سایر فیلم های پیکسار ظاهر شود.
داستان انیمیشن ماشینها به شهرهای کوچک فراموششده میپردازد و از این لحاظ حس همذاتپنداری زیادی برای برخی از مخاطبین خود ایجاد میکند.
Onward (2020) -19
داستان انیمیشن جدید پیکسار یعنی Onward درباره یک دنیای خیالی و جادویی است که سحر و جادوی موجود در آن، در حال از نابودشدن است. روایت داستان به شکلی است که مخاطب دوست دارد آن را بهعنوان یک بازی نقشآفرینی مثل بازی اژدها و سیاهچالهها تجربه کند. داستان شامل انواع پازلها، ماجراجوییها، معماهای مختلف، موانع گوناگون، انواع وردها و حتی چندین غافلگیری مختلف در زمانهای متنوع است.
المانهای سخنگو در این انیمیشن با واقعیتهای مبتذل روزمره ترکیب شدهاند و در دنیایی که انواع موجودات جادویی مثل الفها و تکشاخها در آن وجود دارد، در عین جادوییبودن بسیار معمولی است.
نویسنده و کارگردان این اثر Dan Scanlon است که کارهای قبلی آن مثل دانشگاه هیولاها را احتمالا بهخاطر دارید. انیمیشن Onward ملایم و بامزه است، نمیتوان آن را بهترین کار پیکسار نامید، اما از اغلب انیمیشنهایی که امروزه برای کودکان ساخته میشود و با انواع ترانههای تکرارشونده و اغلب اعصابخوردکن برای والدین پر شده است؛ جذابتر به نظر میآید. با اینکه نمیتوان Onward را جزو بهترین انیمیشن های جهان نامید، اما میتوان آینده روشن پیکسار را در این انیمیشن دید.
Finding Dory (2016) -18
در طی سالها انیمیشن های پیکسار و بهطور دقیقتر نویسنده و کارگردان «در جستوجوی دوری» یعنی اندرو استنتون، کاملا به این موضوع مسلط شدهاند که چگونه برای یکی از انیمیشنهای قدیمی، یک قسمت تازه بسازند که با وجود ارتباط بسیار بالا، داستانی تکراری نداشته باشد. مثال بسیار واضح این ادعا انیمیشن «در جستوجوی دوری» است، این انیمیشن حرف خیلی تازهای برای گفتن ندارد و تقریبا همان داستان جدایی از پدر و مادر را دوباره با کاراکترهای جدید و از یک زاویه دید تازه بررسی میکند و تنها نکته جدید آن این است که میفهمیم دوری واقعا توانایی صحبتکردن با والها را دارد. شاید بتوان گفت دقیقا همین جزئیات ساده و کوچک هستند که باعث میشوند داستان به جلو حرکت کند و یک انیمیشن جذاب را ببینیم.
قالب اصلی که پیش از این در انیمیشن «در جستوجوی نمو» دیده بودیم، در اینجا هم حضور دارد: تاکید بر یافتن دوباره خانواده و زندگی کنار والدین، جذابیتها و چالشهای موجود در زندگی و مواجهشدن با آنها و البته نمایش وسعت و زرقوبرق چشمگیر اقیانوس.
البته انیمیشن در جستوجوی دوری کمی با انیمیشن اورجینال خود یعنی در جستوجوی نمو در تعارض است. در سکانسهایی از این انیمیشن میبینیم که اضطراب دوری برای یافتن پدر و مادرش بیشاز حد به نظر میرسد و انگار این پشتکار دوری مورد تمسخر قرار میگیرد. با این وجود انیمیشن در جستوجوی دوری در میان انیمیشن های پیکسار محبوبیت خوبی کسب کرده و مخاطبین از تماشای آن بسیار لذت میبرند.
The Bug’s Life (1998) -17
انیمیشن «زندگی یک حشره» کمی پس از انیمیشن داستان اسباببازی منتشر شد، ولی نتوانست موفقیتهای چشمگیر داستان اسباببازی را تکرار کند. زندگی یک حشره زمانی معرفی شد که کمی پیشتر رقیب پیکسار یعنی استودیو دریمورک نیز یک انیمیشن با موضوع حشرات به دنیا معرفی کرده بود. انتخاب حشرات بهعنوان کاراکترهای اصلی از سوی هر دو استودیو یک کار شجاعانه به نظر میآمد، زیرا ساختن یک قهرمان به یادماندنی حشره، کمی سخت است. البته باید بگوییم چندین کاراکتر جذاب در انیمیشن زندگی یک حشره وجود داشتند که در میان قهرمانان انیمیشن های پیکسار ماندگار شدهاند.
داستان اصلی این انیمیشن از یک افسانه خیلی قدیمی اقتباس شده که درباره مورچهها و ملخها است و این موضوع باعث شده که تفاوت این انیمیشن با سایر داستانهای مدرن پیکسار کاملا قابل تشخیص باشد. روایت داستان درباره فلیک مورچه است که میخواهد خانه و کلونی خود را از دست ملخهای زورگو نجات دهد. فلیک برای مقابله با ملخها به یک گروه سیرک حشرات میپیوندد تا بتواند به جاهای دوردست رفته، نیروهایی برای کمک پیدا کند و کلونی را نجات دهد. این انیمیشن بسیار بامزه و سرگرمکننده است اما نمیتوان آن را ماندگار و قوی توصیف کرد.
حتی در این سالها و با گذشت بیش از دو دهه، تماشای انیمیشن زندگی یک حشره جذاب است و به ما نشان میدهد که پیشرفت انیمیشن های پیکسار در این سالها چه روندی را طی کرده است. البته خود انیمیشن هم سکانسهای جذابی دارد، پایانبندی خوب و عاقبت هر کاراکتر احتمالا همچنان باعث جذب مخاطبین خواهد شد.
Monsters University (2013) – 16
دانشگاه هیولاها یکی از دنبالههای تقریبا ناموفق در میان سایر دنبالههای ساخته شده است. دو کاراکتر اصلی که از انیمیشن اورجینال آنها را میشناسیم، بزرگتر شده و در دانشگاه به نحصیل مشغول شدهاند. داستان درباره پیشرفت دوستی و رابطه آنها با یکدیگر و انتخابهای هر کدام از آنها در مسیر زندگی است.
این انیمیشن جذابیت خاصی ندارد و حتی در مقایسه با کارخانه هیولاها کمی خستهکننده است. پیام اصلی دانشگاه هیولا این است که به مخاطب بگوید که اگر در دستیابی به اهداف خود شکست خوردید، میتوانید روشهای دیگری انتخاب کرده و اهداف جدیدی برای خود پیدا کنید. مایک میخواهد همانند سالی بتواند انسانها را بترساند و دوباره همانطور که ما از پیش میدانیم در این راه موفق نخواهد بود. به جای این کار او یک هدف دیگر برای خود انتخاب میکند. هرچند دریافت این پیام از سوی پیکسار چندان معمول نیست اما تقریبا توانستند این پیام را به بیننده منتقل کنند و به این شکل انیمیشن دانشگاه هیولاها در فهرست انیمیشن های پیکسار در رتبه 16 قرار میگیرد.
Brave (2012) -15
انیمیشن دلیر از خیلی جهات اولین بود. دلیر اولین انیمیشن پیکسار است که شخصیت اصلی آن زن بود و اولین انیمیشن پیکسار است که یک زن کارگردانی آن را برعهده داشت. در این انیمیشن حاشیههای بسیاری نیز در گروه کارگردانی بهوجود آمد که میتوانست کل این انیمیشن را تحت تاثیر خود قرار دهد.
با این وجود اگر از ما بپرسید که آیا انیمیشن Brave توانست علیرغم حاشیههایش یک اثر خاص و موفق باشد، جواب ما قطعا مثبت خواهد بود. در هر انحنای موی شاهزاده مریدا میتوانیم قدرت تصویرسازی پیکسار را ببینیم و در هر تابلو و هر لباسی که در پسزمینه وجود داشت، میتوان توجه به جزئیات و ساخت یک دنیای کامل را مشاهده کرد.
البته تمام قدرت انیمیشن دلیر به قدرت تصاویرش محدود نمیشود، داستان دلیر درباره یک شاهزاده خانم است که میخواهد همانند پدرش شکارچی قدرتمندی باشد. رفتارهای مریدا، مادر ملکهاش را عاصی کرده و انگار تمام تلاشهای او برای آمادهکردن مریدا بهعنوان یک ملکه، بیهوده است. در همین حین و با کارهای مختلفی که مریدا انجام میدهد، مادرش به یک خرس بزرگ تبدیل میشود و مریدا باید تلاش کند تا دوباره اوضاع را به حالت سابق بازگردانده و خانواده خود را نجات دهد. اگر مریدا موفق شود، میتواند علاوه بر کمک به خانوادهاش، زندگی خود را به همان شکل که میخواهد بسازد و احترامی همانند پدرش یا حتی بیشتر از آن را برای خود به وجود آورد.
انیمیشن دلیر نمیتواند همانند سایر انیمیشن های پیکسار از همان ابتدای داستان، ارتباط عاطفی قوی ایجاد کند و مدتی طول میکشد تا مخاطب روند کلی ماجرا را درک نماید. ارتباط عاطفی میان مریدا و مادرش در اواسط فیلم مشخص میشود و تا پیش از این آنها در دو جبهه کاملا مخالف هستند. اما با گذشت کمی زمان میبینیم مریدا همان قهرمان فوقالعادهای است که یک انیمیشن به آن نیاز دارد و اگر شما میخواهید یک شخصیت قهرمانی جدید به کودکانتان معرفی کنید، انیمیشن دلیر یکی از بهترین انتخابهای شما خواهد بود.
Monster Inc (2001) -14
اگر شما هم از طرفداران انیمیشن های پیکسار هستید، حتما به خاطر دارید که انیمیشن شرک با فاصله بسیار کم توانست صاحب اسکار شود و کارخانه هیولا با اختلاف جزئی اولین اسکار پویانمایی را از دست داد. هرچند جایزهها نشاندهنده خوب یا بد بودن یک اثر نیستند اما جای خالی آن اسکار برای همیشه در تاریخ پربار پیکسار باقی ماند. داستان این انیمیشن و نحوه ارتباطش با مخاطب، مشابه داستان اسباببازی و حتی کمی صمیمانهتر از آن است. رابطه نزدیک میان دو هیولا و تاثیری که کودک خردسال بر آنها میگذارد، همه به طرز بسیار زیبایی بهتصویر کشیده شده است.
شاید برخی از منتقدین عنوان کنند که کودک خردسال فقط بهعنوان ابزاری برای ایجاد درامای بیشتر وارد داستان انیمیشن شده، ولی با این وجود کارخانه هیولاها یک انیمیشن جذاب، بامزه و در بسیاری از سکانسها بسیار تاثیربرانگیز است.
بین کارخانه هیولا و شرک که برنده آن سال بود، مقایسههای زیادی صورت گرفته و حتی شاید این مقایسهها ارزش این انیمیشن را از نگاه برخی از منتقدین کمتر کرده است. با تمام این موارد پیکسار یک موقعیت بسیار خوب در این انیمیشن دید که تصمیم گرفت ادامه آن را نیز بسازد. رابطه میان مایک و سالی یک رابطه بسیار دوستانه و نزدیک، همانند رابطه وودی و باز لایت یر از داستان اسباببازی است و شاید تنها به خاطر نداشتن یک ترانه مرتبط، این حسوحال صمیمی بین آنها از یاد اغلب بینندهها رفته است.
Incredibles 2 (2018) -13
14 سال طول کشید تا نویسنده و کارگردان شگفتانگیزها یعنی برد برد به دنیای ابرقهرمانها بازگردد و قسمت بعدی شگفتانگیزان را بسازد. تمام دنیا منتظر بودند که ببینند با گذشت بیش از یک دهه، سوپرهیروها چه تغییری کردهاند و همین باعث شد که حتی پیش از انتشار شگفتانگیزان 2، سوالات زیادی در رابطه با محتوا و ادامه این انیمیشن ایجاد شود.
البته ساخت قسمت دوم، سوالات بسیار متنوعی برای همه ایجاد کرد؛ اینکه چگونه میتوان میان خواست جمعی جامعه و خواست شخصی و نظر کارگردان، توازن ایجاد کرد؟ برای پاسخدادن به این سوال، سکانسهای اکشن الاستیگرل را باید با دقت تماشا کنیم. نحوه روایت داستان، تصویرپردازیهای موجود در آن و تمرکز بر هلن پار توانست رضایت بینندهها را بهخوبی جلب کند.
شگفتانگیزان را میتوان یکی از برترین انیمیشن های پیکسار نامید و قسمت دوم آن به طرز خوشایندی با ماجراهای بیشتری در هم تنیده شده است و حتی در برخی مواقع نمیتوان دقیقا درک کرد که رقبای ابرقهرمانها چه هدفی دارند.
Toy Story 4 (2019) -12
اگر داستان اسباببازی 4 آخرین قسمت از مجموعه داستان اسباببازی باشد، با یک انیمیشن بسیار خوب و قوی این مجموعه را به پایان رساندهاند. ماجرای این انیمیشن بیشتر درباره هویت و جایگاه خود وودی است. وودی که در انتهای قسمت سوم همراه با سایر اسباببازیها به «بانی» رسید، در اینجا همانند زمانی که در کنار «اندی» بود، محبوبیت ندارد. همین مسئله باعث میشود که وودی به تمام اعتقادات پیشین خود شک کند. در این انیمیشن پیکسار 2019 با جلوهای تازه از احساسات وودی آشنا میشویم.
وودی در این انیمیشن همانند بسیاری از بزرگسالان که ممکن است در کودکی طرفدار داستان اسباببازیها بودند، به هویت خود، نحوه رفتارش نسبت به عشق، احساساتش و حتی افزایش سن خود فکر میکند.
شاید بتوان گفت پیام داستان اسباببازی 4 این است که قرار نیست چون یک نفر دیگر در زندگی ما حضور ندارد، او را دوست نداشته باشیم و حتی اگر یک رابطه طولانیمدت به اتمام رسید، تمامشدن آن بر قدرت و حتی خاص بودن رابطه نباید هیچ تاثیر منفی بگذارد. هرچند میتوان با توجه به اتفاقات قسمت دوم و حتی سوم این مجموعه، با این پیامها اختلاف نظر داشت؛ اما قسمت چهارم بهخوبی توانست روایت اسباببازیها را در یک سن و سال جدید به مخاطب عرضه کند و برای یکی از انیمیشن های پیکسار قدیمی یک پایانبندی خوب بسازد.
Inside Out (2015) -11
هنگامی که در سال 2015 این انیمیشن منتشر شد، به نظر میرسید که پیکسار بالاخره مسیر موفقیتآمیز خود را پیدا کرده است. داستان انیمیشن Inside Out ماجرای ورود به نوجوانی یک دختربچه را نشان میدهد. اما زاویه دید ما تنها زندگی روزمره و خانوادگی نیست، بلکه از نگاه درونیتر و از داخل ذهن دختر، به دنیای بزرگسالها وارد میشویم. داستان بهطرز شگفتآوری جذاب و پرکشش است، هیجان دارد و البته انتخاب بازیگران و صداپیشگان مناسب، جذابیت انیمیشن را چند برابر کرده است.
این فیلم بهطرز سادهای یک ایده بسیار پیچیده را عنوان میکند، اینکه میتوان با ترکیب دو احساس حتی متناقض، به یک احساس سومی دست پیدا کرد که این حس جدید از هر دو حس اولیه پیچیدهتر است. نحوه بیان این مسئله آنقدر خوب و روان صورت میگیرد که حتی کودکان هم آن را درک کرده و از دیدن آن لذت خواهند برد. پیام دوم این انیمیشن را میتوان اینگونه در نظر گرفت که احساساتی همچون ناراحتی یا خشم نیز برای انسانها ضروری است و تنها باید بدانند کجا و چگونه از این احساسات استفاده کنند یا آنها را کنترل نمایند. انیمیشن Inside Out را میتوانیم یکی از بهترین انیمیشن های جهان بدانیم که کمپانی پیکسار به دنیا معرفی کرد.
شاید بتوان تنها یک مشکل اساسی را در این انیمیشن برشمرد، اینکه به طرز کاملا واضحی رفتار انسانها را به رفتارهای مردانه و زنانه تقسیم میکند و بر تفاوت این دو جنس تاکید میورزد. البته وجود تنها یک مشکل قابل چشمپوشی است و به هرحال Inside Out را میتوان یکی از بهترین انیمیشن های پیکسار نامید.
Toy Story 3 (2010) -10
داستان اسباببازی 3 بسیار غمانگیز بود. اندی کودکی که در ابتدای این مجموعه با آن آشنا شده بودیم، بالاخره به یک جوان تبدیل شده و قصد دارد برای تحصیل از خانه خارج شود. در این بین او دیگر به اسباببازیها قدیمی خود نیاز ندارد و میخواهد آنها را به کودک دیگری ببخشد. از نگاه یک تماشاگر این موضوع که اندی میخواهد اسباببازیهایش را به دیگران بدهد، غیرمنصفانه و حتی بیرحمانه به نظر میرسد. همه ما عاشق وودی و باز هستیم، پس چرا اندی دیگر آنها را دوست ندارد؟
مسلما او هم اسباببازیهایش را همچنان دوست دارد اما با ورود به یک فاز و سن جدید، باید خود را آماده کند تا در زندگی با آدمهای جدید و احساسات مختلفی آشنا شود و البته عشقهای تازه جای علاقههای سابقش را پر کند و این کاری است که همه ما در ابتدای جوانی آن را انجام دادهایم. البته به جز اندی، اسباببازیها هم باید با بزرگشدن خود و تغییرات ناشی از آن روبهرو شوند، آنها باید به یک مهدکودک بروند و در آنجا با کودکان تازهای آشنا شوند.
اگر شما هم در سن و سال مشابه اندی در قسمت سوم به تماشای این انیمیشن بنشینید، نحوه تغییر و بزرگشدن اندی برایتان بسیار خاص و حتی دردناک خواهد بود. البته این مسئله در هر سنی میتواند تاثیر بسیار زیادی بر روی بیننده بگذارد و به هرحال احساسات زیادی را ایجاد کند. با تمام احترامی که برای پیکسار و قسمت چهارم داستان اسباببازی قائل هستیم اما داستان اسباببازی 3 بیشتر شبیه یک پایان مناسب برای این مجموعه به نظر میرسید.
Coco (2017) -9
متاسفانه Coco در میان انیمیشن های پیکسار به توجه و اعتبار کافی دست نیافته است. Coco را میتوان یکی از بهترین و زیباترین انیمیشن های پیکسار نامید که دنیای پس از مرگ را بسیار حیرتآور، سر به فلک کشیده، زیبا و در عین حال ترسناک به تصویر کشیده است. البته میتوان دلیل عدم موفقیت کوکو را بهراحتی تشخیص داد، در این انیمیشن و نحوه روایت داستان آن تاکید میشود که خانواده ما در هویت بزرگسالی ما تاثیر حیاتی دارد و ممکن است این موضوع از سوی بسیاری از افراد رد شود.
شخصیت اصلی داستان به دنیای پس از مرگ سفر میکند تا درباره خودش و تاریخچه خانوادگیاش بیشتر بداند. در این ماجراجویی میفهمد که مادربزرگش دقیقا چه کسی بوده و چه هویت و شخصیتی داشته است. او در طی ماجراهای مختلف درک میکند عشق تنها راهی است که ما برای جاودانه شدن در دنیای زندهها داریم و باید از آن استفاده کنیم.
Toy Story 2 (1999) -8
جادوی انیمیشن داستان اسباببازی 2 در این است که جزئیات مختلفی را به داستانی میافزاید که ما تصور میکردیم همه چیز را در مورد آن میدانیم. داستان اسباببازی 2 یکی از انیمیشن های خاطره انگیز پیکسار است که به بحران هویت وودی میپردازد. در اینجا میبینیم که وودی میتواند اندی را ترک کند تا برای همیشه در یک موزه اسباببازی ژاپنی زنده بماند یا اینکه با ترس بزرگشدن اندی و تنهاشدن، باز هم در کنار اندی بماند.
نحوه روبهروشدن وودی با ترسها و استرسهایش، خلاقیت موجود در داستان و احساسات مختلفی که در سکانسهای مختلف شاهد آنها هستیم، باعث شده که داستان اسباببازی 2 از نگاه بسیاری از تماشاگران بهترین انیمیشن مجموعه داستان اسباببازی باشد.
Up (2009) -7
Up را میتوان یکی از برترین انیمیشن های پیکسار نامید. در این انیمیشن ما با تمام احساسات و عواطف جذاب روبهرو میشویم که برای افراد مختلفی این جذابیت با دیدن کوین و بیرد بیشتر هم میشود. با آغاز انیمیشن با احساسات متناقضی از غم و شادی مواجه میشویم که این انیمیشن را به یکی از هنرمندانهترین آثار پیکسار تبدیل کرده است. در این انیمیشن جادو و واقعیت مرزهای بسیار نزدیک و پنهانی با یکدیگر دارند، در اینجا خانه با هزاران بادکنک به پرواز در میآید و سگ میتواند احساسات خود را به اطرافیان بگوید.
انیمیشن Up دومین انیمیشن دنیا است که برای بهترین تصویرپردازی نامزد جایزه اسکار شد که واقعا ارزش دریافت آن را داشت. انیمیشن «بالا» از خیلی جهات یکی از بهترین انیمیشن های پیکسار است، احساساتی که در این انیمیشن وجود دارد، طنز آن و واقعیت دردناکی که باید در مواقع مختلف از عزیزترین داراییهای خود بگذریم؛ همه و همه باعث میشود که Up را جزو بهترین فیلم های پیکسار دستهبندی کنیم.
البته در تمام ماجرا حضور کودک آسیایی یعنی راسل بسیار پررنگ است و باعث میشود علاوه بر طنز موجود در سکانسهای مختلف، برای کودکانی که با راسل همذاتپنداری بیشتری میکنند، جذابتر هم باشد.
Ratatouille (2007) -6
انیمیشن راتاتویی که با نام موش سرآشپز در ایران مشهور شده است، در دنیا با پایانبندی بسیار متفاوتش به خاطر ماند. برد برد انگار در انتهای این انیمیشن مستقیما در کار منتقدین دخالت کرده و میخواهد آنها را به گفتن یا انجامدادن کار خاصی مجبور نماید. اما برد قصد انجام این کار را نداشت، بلکه پیام فیلم او این است که عشق به هر هنری و در هر فرمی، الهامبخش تمام منتقدین است. چه اینکه ما افراد حرفهای باشیم یا خیر، عشق است که ما را به انجام کارهای مختلف وا میدارد و هیچگاه نباید این واقعیت مهم را فراموش کنیم.
آنچه باعث شده انیمیشن Ratatouille این چنین قدرتمند و تاثیرگذار ظاهر شود این است که نشان میدهد چرا عملکرد منتقدین در این حد معمولی و حتی متوسط است. تمام سکانسهای انیمیشن موش سرآشپر بسیار هنرمندانه و قوی ساخته شدهاند و هرکدام از کاراکترها از سرآشپز گرفته تا موش کوچک، همه به ما نشان میدهند که هنر چیست.
هنر یک فرصت بینظیر در اختیار هر کدام از ما میگذارد که آنچه را به آن علاقه داریم و از آن لذت میبریم، انجام دهیم؛ فارغ از اینکه نتیجه آن چه خواهد بود. در هنر ما به دنبال سرگرمی، لذت یا هیجان هستیم و این انیمیشن بهخوبی توانسته هر سه ویژگی را در اختیار ما قرار دهد. هر چند داستان آن خیلی عجیبوغریب و حتی شاید چندشآور به نظر برسد، داستان موشی که برای انسانها غذا میپزد!
شاید این داستان در ابتدا برای برخی از تماشاگران همانند سایر انیمیشن های پیکسار قشنگ و جذاب نباشد اما در طی انیمیشن، زیبایی آن تمام مخاطبین را تحت تاثیر قرار میدهد. انیمیشن Ratatouille نشان میدهد که یک هنرمند میتواند هر پیشزمینهای داشته باشد و این مسئله بر هنر او تاثیری نخواهد گذاشت.
Finding Nemo (2003) -5
جذابیت، بزرگی و تاثیر انیمیشن «در جستوجوی نمو» را زمانی درک میکنید که حتی با اتمام انیمیشن، به کاراکترهای مختلف آن فکر خواهید کرد. نمو، پدرش ماروین و دوری، سه شخصیت اصلی هستند و البته کاراکترهای مختلف مثل گیل، بروس، پیچ و تمام موجودات کوچک و بزرگی که در طی این انیمیشن با آنها آشنا میشویم، در این داستان وجود دارند.
در جستوجوی نمو علاوه بر اینکه داستان بسیار تاثیرگذاری از دوستی و رفاقت، والدبودن و ترسهای موجود در زندگی را روایت میکند، دنیای زیر آب و اقیانوسها را به مخاطب نشان میدهد که باعث جذابیت بسیار زیاد این فیلم شده است.
Soul (2020) -4
شاید حضور یک انیمیشن کاملا جدید در این رتبه و در جایگاهی بسیار بهتر از بعضی از خاطرهانگیزترین انیمیشن های پیکسار کمی ترسناک باشد، اما جایگاه انیمیشن Soul بهدرستی انتخاب شده و این فیلم توانسته یکی از بهترینهای این استودیو باشد.
داستان این انیمیشن درباره یک موزیسین جاز و روحهایی است که به دنبال جرقه یا هدف زندگی خود میگردند. انیمیشن روح را میتوان یکی از پیچیدهترین و فیلسوفانهترین کارهای پیکسار نامید. نویسنده و کارگردان این اثر یعنی Pete Docter که کارگردان انیمیشن Inside Out نیز بود، به این موضوع عمیق میپردازد که باید هدف خود را دنیا پیدا کنیم و آن را بهعنوان راه و روش زندگی خود برگزینیم. این تفکر با ایده «آنچه را که به آن علاقه داری انجام بده» در تضاد است و همین باعث میشود که دیدگاههای مختلفی نسبت به آن به وجود آید.
در این انیمیشن که یکی از بهترین انیمیشن های پیکسار است به چیزهای مختلفی که باعث میشود ما انسان باشیم، میپردازند. کارگردان و نویسنده، این کار را با طنز و سرگرمی ترکیب کردهاند اما به هرحال یک وجهه جدید را به بیننده نشان میدهند که از سوی پیکسار کمی باعث شگفتی است.
در این انیمیشن از انیمیشن های پیکسار 2020 با تصویرسازیهای بسیار قوی مواجه هستیم، کاراکترها در دنیاهای مختلفی حضور دارند و هر دنیا شکل و طراحی منحصربهفردی دارد و این تفاوت حتی در بعدهای مختلف نیز قابل مشاهده است. حتی زمانی که کاراکترها به دنیای ما قدم میگذارند و در شهر پرهیاهویی همچون نیویورک و استرسهای مربوط به آن قرار میگیرند؛ جزئیات مختلفی که در تصویر وجود دارد، باعث شگفتی ما بهعنوان تماشاگر خواهند شد. جذابیت انیمیشن نسبت به Live-Action این است که میتوان در انیمیشن کارهایی را انجام داد که در نمونههای دیگر به هیچوجه قابل اجرا نیست. این مسئله جذابیت پروژههای انیمیشنی را چندین برابر میکند و انیمیشن روح از تمام قابلیتهای دنیای انیمیشن و کارتن استفاده کرده است.
Toy Story (1995) -3
خیلی به ندرت پیش میآید که یک استودیو در اولین کار خود، بتواند بهترین و قویترین پروژه خود را ارائه دهد اما پیکسار توانست با مهارت و هنرمندی این کار مهم را انجام دهد. استودیو پیکسار برای اولین بار در دنیا، انیمیشنی ساخت که بهصورت کامل به وسیله کامپیوترها ایجاد شده بود و در سال 1995 این کار بسیار تازه و حتی عجیب به نظر میآمد زیرا در آن زمان انیمیشنها هنوز به حالت سنتی ساخته میشدند.
داستان اسباببازی با وجود کمی مشکلات اولیه، دنیا را با شکل تازهای از انیمیشن آشنا کرد. روایت داستان اسباببازی بسیار بالغ و تاثیرگذار بود و بهراحتی توانست توجه بسیاری را به خود جلب کند. در این انیمیشن وودی و باز لایت یر معرفی شدند که در ابتدا از همدیگر خوششان نمیآمد، اما رفته رفته با تجربه اتفاقات مختلف، روابط آنها به سمت و سوی دیگری کشیده میشود و از طریق همین دو کاراکتر معنای زندگی، عشق و دوستی را برای مخاطب بازگو میکنند.
با اینکه در طی دو دهه گذشته کارهای پیکسار بسیار پیشرفت کرده، اما همچنان جذابیت انیمیشن داستان اسباببازی غیر قابل انکار است. تمام جنبههای اتاق اندی زنده و حتی باارزش به نظر میرسد و هنوز دوست داریم در اتاق او به کشف نکات پنهان بپردازیم. برای بسیاری از کودکان آن سالها، پیکسار یک دنیای امن و آرام ساخت که حضور در آن برایشان بسیار لذت بخش بود. هرچند در طی سالهای اخیر پیکسار به دنیای معمول و عادی وارد شده است، اما دنیای عروسکها هنوز آن چیزی است که علاقه و اشتیاق بسیاری از کودکان را برانگیخت و مشابه آن در هیچ جای دیگری ایجاد نشد.
طولانیبودن انیمیشن داستان اسباببازی، به حس تعلق و جذابیت آن بسیار کمک کرده است. هرچند این روند طولانی را در انیمیشن ماشینها نیز دیدیم، ولی رفاقت و صمیمیت وودی و باز باعث شده که داستان اسباببازی و کاراکترهای آن، همانند دوستان واقعی ما به نظر برسند. این همان چیزی است که در انیمیشن های پیکسار اهمیت بسیار زیادی دارد، ارتباط ایجاد شده با مخاطب در حدی است که حتی با گذشت سالها این حس کمتر نخواهد شد.
The Incredibles (2004) -2
برد برد نویسنده و کارگردانی است که توانسته انیمیشنهای بسیار جذاب و حتی صمیمانهای بسازد که با گذر سالها ارتباطشان با مخاطب بیشتر و بهتر میشود. در اولین انیمیشنی که برد برای پیکسار ساخت، استعداد بسیار زیاد او بهسرعت نمایان شد. برد هم میتواند سکانسهای بسیار بزرگ و مهیج اکشن بسازد و هم قدرت ساخت سکانسهای طنز را دارد. در داستان انیمیشن شگفتانگیزها، یک خانواده با قدرتهای ابرقهرمانی میبینیم که در دنیای معمولی زندگی میکنند و استفاده از قدرتهایشان غیر قانونی است. در این انیمیشن برد برد بهخوبی از هنر و استعداد خود استفاده کرده و هم سکانسهای اکشن مهیج و هم سکانسهای سرگرمکننده طنز را در کنار هم قرار داده است.
نکته بسیار مهم این است که برد بهخوبی توانسته توازن را حفظ کند و با هنرمندی معنای «خاصبودن» را بازتعریف کرده و اجازه میدهد کاراکترهای مختلفی به شیوه خودشان خاص باشند. انتقادات مختلفی نسبت به این انیمیشن برد ابراز شد، اما مهمترین مسئله در شگفتانگیزان این است که شما میتوانید از جنبههای مختلفی به تماشای آن بنشینید، میتوان آن را یک کمدی خانوادگی جذاب دید، میتوان آن را بهعنوان یک کار اکشن نگاه کرد و یا اینکه آن را از وجه سیاسی بررسی نمود. در هر حال برد توانست در یک انیمیشن تمام این زاویه دیدها را قرار دهد و این موضوع توانایی و تسلط زیاد او را عیان میکند.
Wall-E (2008) -1
بالاخره به بهترین انیمیشن از انیمیشن های پیکسار رسیدیم. Wall-E یک ربات اندرویدی ساده است که در سیاره متروک زمین به جستوجو و تمیزکردن قسمتهای مختلف سیاره میپردازد. همانند پریدریایی که در طی قرون مختلف ابزار و وسایل انسانها را جمعآوری میکرد، Wall-E با دستهبندی چیزهای مختلف، برای خود یک روح یا چیزی مشابه آن ایجاد کرده است. او همانند ما انسانها از موسیقی لذت میبرد و سرشار از احساسات مختلف است.
اینکه یک ربات بعد از گذشت قرنها همچنان به زندگی خود ادامه میدهد، بهنحوی غمانگیز و در عین حال امیدبخش است. در تمام طول انیمیشن توازن بسیار خوبی میان فراز و نشیبهای مختلف میبینیم و شاهد تلاشهای وال-ئی همراه با دوست تازهاش برای بازگرداندن انسانیت به سیاره هستیم.
پیکسار با تکیه بر جذابیت بسیار بالای انیمیشن، مخاطبین را با سکانسهای طولانی بیدیالوگ مواجه میکند. رباتی که در این انیمیشن میبینیم بهخوبی توانسته قلبی همانند انسانها داشته باشد و برخلاف انسانها که دیگر بر زمین زندگی نمیکنند، در تنهایی و سکوتش به زندگی ادامه میدهد.
در انیمیشن های پیکسار عشق به زمین و زندگی را در جاهای مختلفی میتوانیم ببینیم، اما در انیمیشن وال-ئی این عشق به حد اعلای خود میرسد. در حالی که همه میگویند باید از زمین رفت و زندگی جدید را در سیارههای دیگر آغاز کرد، پیکسار ما را به ماندن در زمین تشویق میکند.
والی-ئی خستگیناپذیر است و هر روز کار خود را بدون هیچ توقفی انجام میدهد. علیرغم کوچک بودن، میخواهد تمام آشغالهای زمین را جمعکرده و حتی کمک کند زندگی دوباره در آن آغاز شود. برای این کار حتی حاضر میشود از روتین چندصد ساله خود فاصله بگیرد و سعی کند دوباره انسانها را با واقعیت خودشان مواجه کند.
وال-ئی از بسیاری جهات یکی از بهترین انیمیشن های پیکسار است و داستان آن، رفتار عاشقانه کاراکترش و واقعیتهایی که نشان میدهد؛ همه بر این موضوع تاکید میکنند.
سخن آخر
با معرفی و بررسی همه کارهای پیکسار، خاطرات زیادی را با هم مرور کردیم. تنها با خواندن این مقاله میتواند برای دانلود انیمیشن های پیکسار تصمیم بگیرید و یکی از انیمیشنهای قدیمی را دوباره ببینید.
هر کدام از ما با عناوین مختلفی از انیمیشن های پیکسار خاطره داریم. ممکن است برای شما بهترین انیمیشن یک عنوان دیگر باشد اما نکته مهم این است که پیکسار توانست با هنرمندی چندین نسل را به خود علاقهمند کند. فرقی ندارد که شما در جستوجوی نمو را بهتر بدانید یا دلیر، به هرحال پیکسار برای هرکسی و با هر سلیقهای یک انیمیشن بسیار جذاب دارد. نکته بسیار خوب این است که پیکسار تنها در انیمیشنهای بلند فعالیت نمیکند و انیمیشن های کوتاه پیکسار نیز جذابیت زیادی در دنیای کارتنها دارد.
در اینجا انیمیشن های پیکسار را از بدترین تا بهترین با هم مرور کردیم اما اگر نظر دیگری نسبت به رتبههای انیمیشنها دارید، به ما بگویید کدام عناوین از نگاه شما بهترین و بدترین انیمیشن های پیکسار هستند.
17 دیدگاهها
با سلام.
شاید تا حالا مایل نبودم به تحیلی در مورد انیمیشن ها و رتبه بندیشون پاسخ بدم تا اینکه این مقاله رو خوندم.
انتظار داشتم انیمیشن درون و بیرون رو اولین یا دومین فرد از لیست قرار بدید که خیلی تعجب کردم که شما انیمیشن های مثل در جستجوی نمو، شگفت رو بر این پویا نما برتری دادید.
به همین خاطر ی بار دیگه مقاله رو خوندم و در کمال تعجب متوجه شدم شما در این مقاله کمترین توجه رو به انیمیشن درون و بیرون یا همون سرنشینان یا به قول شما پشت و رو کردید و با ی توضیح مختصر به مورد بعدی منتقل شدید، جالب اینجاست که به فروش ۶۳۳ ملیون شگفت انگیز ها به عنوان دلیلی برای انتخابتون اشاره کردید اما اصلا نگفتید که انیمیشن درون و بیرون بیش از ۸۵۷ ملیون فروش داشته.
و اصلا نفرمودید که برنده جایزه بهترین انیمیشن ۲۰۱۵ شده و نامزده بهترین فیلم نامه در اسکار بوده این در حالی که خیلی به ندرت یک انیمیشن نامزد بهترین فیلم نامه میشه، اگه مایل بودید متونید مصاحبه با پیت داکتر رو هم ملاحظه کنید.
جالب تر اینکه شماره اول لیست شما کمتر از ۵۲۲ ملیون فروش داشته.
اصلا این موارد ملاک من بر برتری این انیمیشن نیست، در این بخش شخص باید دارای قریحه و ذوق هنری باشه تا بتونه انتخاب کنه و البته این سوال که آیا درون و بیرون بهترین اثر پیکساره برای دست اندکاران پیکسار هم مطرح بوده و داخل اون مصاحبه که گفتم هست.
به نظر من شما نتونستید با این انیمیشن ارتباط برقرار کنید و به همین خاطر کمترین توضیح رو در مورد اون دادید و به هیمن خاطر شاید حتی ی تحقیق ساده نکردید.
اگر این انیمیشن رو برای اولین بار هم میدیدم بدون شک بر آثاری مثل شگفت انگیزان و در جستجوی نمو و تمام قسمت های اسباب بازی ها برتری فاحشی میزاشتم و برای این انتخاب میتونم ۱۰ تا دلیل جون دار براتون برام که جاش نیست.
ببخشید
سلام دوست عزیز
ممنون از نظر و دقتی که نسبت به این مقاله داشتید
ما فقط باید یک نکته رو مشخص کنیم و اون هم این که هر کس با توجه به علاقه و سلیقه خودش لیستی از بهترین تا بدترین ها رو آماده میکنه و در این مقاله هم همین اتفاق افتاده.
اگر به نامزدهای اسکار سال 2017 بهترین انیمیشن نگاه کنید با عناوین بسیار قابل توجهی روبه رو میشوید. انیمیشن لاکپشت قرمز و زندگی من به عنوان یک کدو جزو نامزدها بودن و خیلی از منتقدان و علاقمندان اعتقاد داشتند که جایزه اسکار حق یکی از این دو شاهکار انیمیشنی هست ولی در نهایت جایزه به انیمیشن زوتوپیا رسید.
در کل باید دوباره تاکید کنیم که رتبه بندی فیلمهای این لیست صرفن بر مبنای نظر و سلیقه نویسنده اون هست و هیچ وقت یک نظر و یک لیست، نظر نهایی راجع به شاهکارهای سینمایی نمیتونه باشه
بله درسته ، درون و بیرون قطعا از در جستجوی نمو و یا داستان اسبابازی بهتره و یک شاهکار به حساب میاد اما نمیشه این انیمیشن رو هم از انیمیشن والی بالاتر دونست ، اگر در این لیست در رتبه اول انیمیشنی جز والی قرار می گرفت
اونوقت میشد گفت این لیست ناقصه
اونایی که انیمیشن والی رو دیدن ( منظورم از دیدن ، نه یک بار ، اون هم هرازگاهی نگاهی بندازن ، بلکه انیمیشن رو چند بار و با جزئیات دیدن) در این عقیده که وال ای بهترین ساخته پیکساره با بنده هم عقیده اند
ولی اگه من بودم رتبه دوم کوکو و رتبه سوم درون و بیرون رو میگذاشتم
وال ای که قطعا بهترین انیمیشن نه فقط پیکسار، بلکه تاریخه … ولی انصافا حقش بود کوکو رو میاوردید دوم یا سوم !
کوکو باید اول می شد
عاشق پیکسارم خصوصا وقتی با دیزنی همکاری کنه یعنی پشت و رو رو هر چقدر میبینم هم سیر نمیشم هم گریم میگیره الان فکر هم میکنم گریم میگیره خداییش دمشون گرم ای کاش ما ایرانیا هم همینطوری بودیم راستی عاشق آفرینک و درسا هستم خیلی سرویس خوبی دارید
این نظر لطف شماست. خوشحالیم که همراهانی مثل شما داریم.
اول که وارد سایت شدم ، گفتم اگه نویسنده واقعیت ها رو ببینه قطعا وال ای رو رتبه اول این لیست قرار میده که همینطور هم شد
وال ای زیباترین اثری بود که پیکسار میتونست بسازه و با همون اثر جایزه اسکار رو ببره
لحظه به لحظه این انیمیشن رو باید با دقت دید
در خوب ساخته شدن انیمیشن همان بس که با اینکه که وال ای و ایوا به اندازه یک نصفه کاغذ داخل فیلم باهم حرف نمیزنن ، اما باز هم به طور زیبا و واضح دارن مفهوم حرکاتشون رو به مخاطب ارسال میکنن
وال ای میخواد ثابت کنه که یک ربات هم میتونه احساس داشته باشه ، و به خوبی هم اینو ثابت کرد
برای همینه که بعد از گذشت 11 سال ، هنوز هم این انیمیشن طرفداران خاص خودش رو داره
رتبه بندی بیشتر سلیقه ایی بود بنظرم..
کار را خراب کردی حاجی وال ای بدترین انیمیشنش بود
:/ :/ :/ :/ :/ :/
درسته این همه انیمیشن درجه یک و اونوقت وال ای شده بهترین می تونست جایگاه 10 باشه
من با ترتیب کلی این سایت مشکل ندارم فقط اونایی که تو نظرات میگن والیی بد ترین انیمیشن بود و باید دهم و یازدهم میشد…….? واقعا یه لحظه از خودتون بپرسید چرا؟! اصلا نمیفهمم اخه مگ میشه کسی با همچین چیزی ارتباط نگیره ……
فقط میتونم به این فک کنم ک تو در مجموع ۱۰ تا انیمیشن ندیدین…
که اینم عجیبه باز چون حتی کسی ک اولین بارش هم هست جذب همچین چیزی میشه ……..
دختر خاله من ک ۸ سالشه وقتی اینو دید عاشقش شد حتی چی بگم دیه؟!?خاستم بدون کمترین اشاره به ویژگی هاش و خوش ساختیش بگم …….
و حالا درمورد رده بندی اینکه در حق درون ب بیرون کم لطفی کردین تو ۴ یا ۵ تای اول بودن کاملا حقشه کاملا …….چون واقعا حس فوق العاده ای ب ادم میده هم شادی هم غم هم فداکاری و لحظه هایی ک حتی خود شخصیت شادی غمگین میشه و طنز ساده و جذابب
به نظر من این تحلیل ها اصلا بدرد نمیخوره
چون بیشتر از روی علایق شخصی نویسندس تا محتوای انیمیشن ها
یک انیمیشن ازچندین لحاظ باید مورد بررسی قرار بگیره
مثل داستان و شخصیت پردازی،روند داستان،جلوه های بصری،پایان داستان،محبوبیت عمومی،موسیقی متن،کیفیت انیمیشن،پیام و محتوا و….
در حالی که نویسنده تحلیل کمتر این موارد رو رعایت کرده و تحلیل رو شخصی سازی کرده
من با این رتبه بندی تا حدودی موافقم ولی بعضی از انیمیشن ها مثل کوکو یا دنیای درون باید رتبه های بالاتری مثل 3 یا 2 یا 1 باشن ولی وال ای هم میتونه رتبه 1 یا 2 رو داشته باشه ولی به نظر من این دو تا فیلمی که گفتم لیاقت رتبه بهتری دارند
ولی در کل همه این رتبه بندی ها سلیقه ای هست و کسی نمیتونه بگه مثلا این فیلم خوبه اون فیلم بده اینا همش سلیقه ای هست. مثلا خود من از همه بیشتر کوکو رو دوست دارم ولی یکی میتونه ازین فیلم متنفر باشه پس همش سلیقه ایه
واقعا که ….
شاهکار بی مانند Inside out کجا و شگفت انگیزان و آپ و … کجا
Inside out برنده اسکار بهترین انیمیشن 2015 بوده و حتی برنده گلدن گلوب. تو شبکه ۳ سیما نقد و بررسی شده و روانشناس ها به کودکان و بزرگسال ها هم پیشنهاد تماشا این شاهکار رو دادن. اصلاً قابل مقایسه با داستان اسباب بازی ها ۲ و شگفت انگیزان و بالا و… نیست.
جالب اینجاست که من رفتم و تمام امتیازات انیمیشن های پیکسار رو در آوردم و میانگین گرفتم.
Inside out تو سایت IMDb و متاریتیک و Retten tomato امتیازش از بالا و شگفت انگیزان و حتی از داستان اسباب بازی ها بالاتر بوده و اختلاف امتیازش با وال ئی فقط ۳ صدم بود و در رتبه دوم قرار میگرفت اون وقت شما اومدین رتبه ۱۰ قرار دادین؟؟؟
لطفاً به علاقه خودتون نگاه نکنید. بعضی ها انیمیشن مورد علاقه خودشون رو رتبه بالا قرار میدن در حالی که باید به نظرات کل آدم ها و امتیازات سایت ها و سابقه ها نگاه کنن.
به نظر من پشت و رو رتبه دومه نه دهم.
این فقط نظر من نیست نظر خیلی از آدم ها. در ضمن کوکو به پای Inside out نمیرسه حتی تو میانگین امتیازات کوکو تو رتبه ۱۲ قرار گرفت تو آثار پیکسار.
همه شون